نمی توانم به تو فکر کنم و نمی توانم به تو فکر نکنم. تمام این دو روز و دو شب را آرام و قرار را گرفته ای از من. یک روز، یک روزی در مورد جزئیات تمام آن شب خواهم گفت. از آن همه حسرت و خواهش و گناه و غم و تنهایی و حیا و خجالتی و خیالبافی و حیرانی را که در جانم بودند، خواهم نوشت. از تمام آن لحظات خواهم نوشت. می دانستم تو را گم خواهم کرد. نمی توانستم خودم باشم چرا که نیمم سعی می کرد عادی باشد و با تو حرف بزند و نیم دیگرم حیران زیبایی تو بود. در زیبایی تو ذوب شده بود. اما آیا نوشتن از آن حس ها، از دست دادن تو را توجیه می کند؟ اینکه نتوانستم ادامه بدهم و تو را از دست دادم. به آن راحتی از دست دادمت. آیا دوباره تو را خواهم دید؟ دوباره تو را خواهم یافت؟ اگر بیابمت، برایت خواهم گفت از آن چیزها که به ذهنم می آمدند در آن لحظه ها، پیش از آنکه در مه گم شوی. در میان مه و مه، مه، مه، مه. وقتی تو رفتی، چه کردم؟ آمدم بیرون از آن خانه ی افسون، به خیابانها شدم. نمی دانستم به کجا بروم. هر طرف رفتم. قرار نمی گرفتم. قرار نمی گرفتم. همه جا مه بود. مه بود و نفس نمی توانستم. شیشه موتر را پایان کشیدم، باز هم هوا نمی آمد. توده های مه می آمد و در حلقم جمع می شد. تمام این دو شبانه روز را در حلقم مه بود. مه بود. این چیزها هم که می نویسم تنها هذیانهایی است برای کمتر شدن آن حسرت. آن حسرت که نمی توان با دیگران گفت. بسیاری نمی فهمند این حسرت را، هیچ وقت نخواهند فهمید. دوستانم هستند اما چقدر بیگانه اند با من. چقدر بیگانه ام با آنها. آنها تنها شعرهایم را دوست می دارند، شوخی ها و فکاهی ها و خنده هایم را می خواهند. آن دلقکی را که برایشان بازی می کند را می خواهند نه آن مرد ِ تنهایی را که اتاقش پر از مه است و نمی تواند حرف بزند. آنها هیچ وقت درک نخواهند کرد آن ِ واقعی ام را. آن ِ واقعی تو را نیز. تو را نیز. ما، ما، ما، یک روزی در مورد "ما" خواهم نوشت. در مورد شادی های ظریف و کوچکمان، در مورد نگاهانمان. به جزئیات خواهم نوشت. تا آن روز به استعاره ها چنگ می زنم، به رنگها و کلمات محزونم:
 


گل زعفران، گل زعفران
تنها تو حال مرا می فهمی و زنبورهای عسل،
هیچ کس ما را برای خودمان نمی خواهد.

من طاقت می آورم
اما گاهی پاهایم لج می کنند
اسب های غمگین در سرم، آرام نمی گیرند
و دستهایم مدام می پرسند
پس کِی؟ کی؟ کجا؟
گل زعفران
با تو حرف می زنم
که سوال نمی کنی.

من طاقت می آورم
اما گاهی از خودم می پرسم
اگر نقابم را بردارم
چند نفر در قاب عکسهایم باقی می مانند؟

گل زعفران، گل زعفران
مگر چند بار زنده گی می کنیم؟
که اینقدر مرده گی می کشیم.
 
drawing by Elyas Alavi, lost in the fog, 2012


 
فراخوان دومین دوره ی جشنواره ی مستقل شعر زمستان(یادبود اخوان )

قالب :آزاد(كلاسيك  و نو که در دو بخش مجزا داوری خواهند شد)

موضوع : آزاد

سن: آزاد

تاریخ اتمام دریافت آثار :  "سی آذر نود و یک"

تاریخ اعلام شعرهای انتخابی "نیمه ی اول دی ماه نود و یک"

 تاریخ و مکان برگزاری اختتامیه متعاقبا اعلام خواهد شد.

این جشنواره کاملاٌ غيروابسته  ، شاعرانه و انسان دوستانه است . هر شاعر مجاز به ارسال فقط پنج اثر برای رباعی و دوبیتی وتنها یک اثر برای سایر قالبها می باشد.انتخاب شعر توسط هیات داوران انجام میگیرد.(اسامی هیات داوران به زودی در همین وبلاگ منتشر خواهد شد.

در صورتی که برگزیده گان ساکن شهری غیر از مشهد باشند هزینه ی آمد و رفت و اقامت دو روزه ی ایشان در مشهد نیز برعهده ی برگزارکنندگان جایزه خواهد بود.شرایط انتخاب این اثر متعاقبا اعلام خواهد شد. حتی الامکان آثار برگزیده ی این دوره همراه با آثار برگزیده ی دوره ی اول جایزه بصورت کتاب چاپ خواهند شد.در غیر اینصورت با تهیه ی فایل پی دی اف این آثار و ارسال الکترونیکی آن برای هزار شاعر پارسی گوی سعی بر قدردانی از برگزیدگان جایزه خواهیم داشت.  دوستان شاعر می توانند آثار خودشان را بواسطه ی نشانی ایمیل(    zemestan.akhavan@yahoo.com          ) یا درج  کامنت در وبلاگ " http://zemastan.blogfa.com/ " بدست ما برسانند و در اين انتخاب شرکت كنند .(آدرس و شماره تماس خود را همراه با اثر رسالی یادداشت فرمایید)

این یک انتخاب شعر است . همه شعرهای شرکت کننده برتر هستند .این جشنواره  به هیچ وجه قصد ارزش گذاری بر هیچ اثری را ندارد.

شرکت در این جشنواره برای تمام شاعران فارسی زبان آزاد است. (البته چنانچه اين برگزيدگان از ديگر كشور هاي فارسي زبان باشند  جوايز به آدرس ايشان ارسال خواهد شد)

شرکت در این جشنواره برای تمام شاعران فارسی زبان آزاد است

 

شماره تماسها جهت هماهنگی

09384384042 (مهدی سهراب رمضانپور)

09359954661(محمد بهبودی نیا)