مستی تو نگرانم می کند
تقدیم به عسکر(سرباز) امریکایی که دلش گرفته بود:
شازیه
عبدالصمد
شعیب
نورالله
عایشه
زمری
حمیداالله
زبیده
جلال الدین
نصیبه
عقیله
نورمحمد
جان آقا
شفیقه
ایمل
شهرزاد
در خواب بودند
که عسکر امریکایی دلش گرفته بود
آمد در قریه قدم زد
دلش گرفته بود
سیگارش را گیراند
دلش گرفته بود
تفنگش را نگاه کرد
تفنگش
دلش گرفته بود
بعد شانزده بار ماشه را چکاند
دلش آرام گرفت
و به پایگاه بازگشت.
در استرالیا هستم. از وطن بازگشتم و حس می کنم در وطن هستم. پیش از این چنین حسی نداشتم:
استرالیا استرالیا
در تو زاده نشدم
و ردّ دست پدرم بر درختانت نیست
اما تو وطن منی
و امنی
چون آغوش دور مادرم.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 10:7 توسط الیاس
|
الیاس علوی هستم. محمّد و رحمت الله نامهای دیگرم هست. کمی شعر میگویم؛ کمی خط خطی میکنم؛ و زیاد میخوابم. مهمترین چیزها در زندهگی آشفتهام، چای سبز با میخک مخصوص، مادرم و دوستانم هستند.